اگر به عنوان کارمند، تجربه‌ی کار با رئیس یا مدیر بد را داشته‌اید، یکی از عواملی که باعث شده ذهنیت منفی از مدیر بد در نزد شما ایجاد بشود، یک سری سخنان و رفتارهای زننده‌ای بوده که آن مدیر به صورت تکراری و خودکار انجام داده است و همین باعث دلسردی شما شده است.

در این نوشتار، چند مورد از آن‌ها را جمع‌آوری کرده‌ام. اگر مدیر هستید و پس از خواندن این مطلب، متوجه شدید که گاه و بیگاه چنین جملاتی را بر زبان می‌آورید، حتماً تأمل کرده و آداب معاشرت و آداب گفتار برای مدیران را یک بار دیگر با دقت مطالعه کنید.

خیلی خوش‌شانسی که هنوز اینجا کار می‌کنی.

جدای از این که وضعیت و شرایط اقتصادی چگونه باشد، این حرف می‌تواند درست باشد ولی در واقع یک تهدید پوچ است. اگر کارمند خوش‌شانس است که در یک سِمَتی مشغول به کار است، مدیر هم خوش‌شانس است که یک شخص دارای صلاحیت را برای این پُست سازمان به کار گرفته است. اگر یک کارمندی درست کار نمی‌کند، می‌توان او را اخراج کرد ولی گفتنِ حرف‌هایی از این دست، کمکی به هیچ کس نخواهد کرد.

اینجا اومدی برای کار، خونه خاله‌ات نیست.

برای یک کارمند، شنیدن ِ این حرف شاید برای یک بار، تلنگر باشد. خیلی از مدیران به اشتباه فکر می‌کنند، سخت‌کوشی همان خرحمّالی است و این را در ذهن بقیه جا می‌اندازند. گاهی همین بدفهمی عمومی باعث می‌شود که یک کارمند، کاری را از مسیر طولانی و ناکارآمد انجام دهد و تمام وقتش پر بشود و فکر کند که چون مدیر این سخت کار کردنش را دیده، پس همین کافی و رضایت‌بخش است.

آدم‌ها می‌توانند در هر محیط کاری، شاداب و با انگیزه باشند و از کار کردن، لذت ببرند. به جای تکرار این حرف ِ بی‌فایده، تلاش کنید که منشاء اصلی مشکلات را پیدا کنید. آیا کارمندان، انگیزه کافی دارند؟ آیا نسبت به کارشان، تعلق خاطر دارند؟ چطور با وجودِ سختیِ کار، می‌توانید به آن‌ها انگیزه و احساس افتخار بدهید؟

من بهت پول نمی‌دم الکی بشینی فقط فکر کنی.

شما هیچ وقت نباید جلوی فکر کردن و نوآوری افراد را بگیرید. بسیار پیش می‌آید که کارمندان سطح پایین هم ایده‌های کارساز برای بهبود روال‌ها داشته باشند. بسیار مهم است که به تمام کارکنان سازمان، از مدیر عامل گرفته تا سرایدار، احترام بگذارید و سخن‌شان را گوش کنید.

دستور از بالا اومده و این قانون و روال رو من ننوشته‌ام.

این هم می‌تواند درست باشد، ولی موقعیت و قدرت شما را در نزد مخاطب، تضعیف می‌کند و شما را در حد عروسک خیمه‌شب‌بازی مدیر بالادستی‌تان، پایین می‌آورد. راه‌های متنوعی برای پاسخگویی به شکایتِ کارکنان راجع به قوانین کاریِ شرکت وجود دارد.

شما می‌توانید کارمند را راهنمایی کنید که شکایت یا سؤال یا پیشنهادش را به نزد شخص مرتبط ببرد که اختیار عمل و تأثیرگذاری هم داشته باشد، یا این که خودتان شکایت را به مدیر بالادستی بفرستید.

تو فقط کاری رو که من می‌گم باید انجام بدی.

معنی دقیق ِ این حرف آن است که «این، اولویت جدید است». وقتی بخاطر کارها و بحران‌های لحظه‌ایِ خودتان، به اولویت‌های کاری کارمندان بی‌توجهی می‌کنید، این کار، هم بی‌احترامی به آنان است و هم این تصور را در ذهن آنان ایجاد می‌کند که شما فقط و فقط به فکر خودتان هستید و اصلا به کارِ گروهی اهمیت نمی‌دهید.

به جای این که دم به ساعت، وظایف و کارهای جدید را به کارمندان‌تان ارجاع بدهید و کارها را روی هم تلنبار کنید، به آن‌ها دلیلِ کار را توضیح دهید که چرا باید کار فعلی را متوقف کنند و کار جدید را انجام دهند. به علاوه باید به آن‌ها بگویید که تکلیف ِکار فعلی‌شان چیست و چگونه پوشش داده خواهد شد.

ما این کار رو همیشه همینطوری انجام داده‌ایم.

وقتی این گفتار از زبان شما به عنوان یک مدیر شنیده شود یعنی شما تغییر را دوست ندارید. تازه این محترمانه بود، در واقع شما از تغییر می‌ترسید. این که سال‌ها یک کاری به یک شیوه انجام شده است دلیل نمی‌شود که راهکار بهتری وجود نداشته باشد. به جای ضد حال زدن به کارمند، پیشنهادش را به صورت فنی و دقیق بررسی کنید.

این کار قراره زیر نظر خودم انجام بشه.

معنای این حرف آن است که «برای من اصلاً مهم نیست شما چه فکر می‌کنید، من این کار را بدون توجه به نظرات و ایده‌های شما انجام خواهم داد.» به جای این توسری زدن‌ها، چرا واقعاً به حرف‌شان گوش نمی‌دهید؟ خیلی راحت می‌توانید بگویید «از شما ممنونم که همفکری و کمک کردید»

یک شکایت ناشناس از تو شده.

شکایت ناشناس، در واقع جرقه‌ی بدگمانی، تقابل و درگیری را خواهد زد. با گفتن چنین چیزی، ذهن کارمند را به کلی درگیر یک حاشیه می‌کنید که دنبال یافتن ِ آن شخص ناشناس باشد. به جای این کار، به کلی موضوع شکایت ناشناس را مطرح نکنید و به جایش بگویید «من متوجه شدم که …» یا «با بررسی مشکلات به نظرم آمد که…»

چرا اینو نمی‌فهمی؟

یک برخورد زشت و خشن. اگر قرار است یک کارمند، کاری را تمام و کمال خودش انجام دهد و مدیریت کند، شما باید به مستنداتی که در دسترس‌شان است یا منابع آموزشی اشاره کنید و فرصت یادگیری به آن‌ها بدهید.

این مشکل شخصی خودته، به کار، ربط نداره.

مشکلات شخصی وقتی روی عملکرد کارمند، اثر منفی بگذارند، تبدیل به مشکلات کاری ِ او خواهند شد. وقتی یک کارمند بخاطر مشکلات شخصی در خانه (بیرون از محل کار)، بارها و بارها دیر سر کار می‌آید یا کارهایش عقب می‌افتد، آن مشکل شخصی‌اش حالا به مشکل شما (مدیر) تبدیل شده است.

یک مدیر خوب، به جای این که در این شرایط کارمند را پس بزند، با تعامل و طوفان فکری سعی می‌کند که راهکاری برای مشکل شخصی کارمندش پیدا کند.

کلام قدرت دارد و هر آنچه بگوییم بسیار مهم است. عده‌ای ممکن است فکر کنند که بخاطر کارهایی که انجام می‌دهند، مدیر خوبی هستند، ولی اگر این حرف‌هایی را که بالا نوشتم، بگویند، مشخص می‌شود که مدیر خوبی نیستند. این همان مثل مشهور «بفرما، بشین، بتمرگ» است.

شما هماگر جملات آزاردهنده‌ای از مدیران خود شنیده‌اید، در پایین همین صفحه کامنت بگذارید.